زبان فارسی همان پهلوان نامدار است. روزگاری این زبان کشوری را از دهلی تا قسطنطنیه و از فرغانه تا بغداد گشوده بود.پادشاهان عثمانی و هند سخن گفتن به این زبان را هنر و مایه افتخار خود میشمردند : کشورگشایان خونریز مغول تاج از سر شهریاران میربودند اما پیش او، فارسی پهلوان، به ستایشگری میآمدند.
با درشتان درشت باید بود و آنجا که پای عزیزی در میان است نرمی به کار نباید برد. من فارسی را عزیز میدارم و به خود میبالم که این زبان من و کسان من است. زبانی که شیرینی آن را دشمن و دوست و خویش و بیگانه چشیده اند، زبانی که سعدی بدان غزل سروده است، و در دورترین نقطه آسیا، قرن ها پیش ازین، مطربان چینی غزلش را به گوش جهانگردان اندلس رسانده اند.
نزد من وطن آن نیست که شما میپندارید. این چهار خط فرضی که دور ایران کشیده اند وطن مرا محدود نمیکند. هر جا که فرهنگ ایرانی هست وطن من است، زیرا در آنجاست که روح من و ذوق من آشنا مییابد و به گمان من وطن آنجاست که آشناییهایی هست. نمیگویم فرهنگ همان زبان است، اما زبان هم یکی از اجزاء فرهنگ است؛ و جزء بزرگی است!
پس آنانکه به زبان فارسی تاخته اند به وطن من میتازند. چرا در دفاع درشت نباشم؟ خاصه که میبینم دست غرض دشمنان در این کار است. یکی از جهانگردان اروپایی پنجاه شصت سال پیش ازین نوشته بود که ایران چیزی ندارد جز زبانی که در سراسر آسیای میانه و غربی رایج است و به همین سبب اقوام آسیایی مهر و دلبستگی به این سرزمین دارند. آری ایننیروی بزرگ ملی بود و دشمن آن را به زیان خود دید و با آن درآویخت.
کشورهای فارسی زبان و فارسی دان یک یک به اشاره ای یا تحریکی پیوند از فارسی بریدند. در بعضی کشورها، به بهانه استقلال، لهجه های محلی رسمی شد و به جای زبان ادبی و سرافراز فارسی نشست. یعنی هم خود زیان کردند و هم به ما آسیب رساندند. در سر کشورهای دیگر که زبانشان با لغات فارسی و عربی آمیخته بود نیز داعیه تهذیب زبان افکندند. اما نمیدانم چرا،در عمل، بیشتر تعصب در طرد لغات فارسی به کار رفت.
دفاع از زبان فارسی
«زبان شناسی و زبان فارسی»
پرویز ناتل خانلری